جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»

  • -->

    اخلاق / اخلاق در اداره / نتايج سعه صدر
    7- صبر و استقامت


    يكي ديگر از شرايط مدير و مسئول، «صبر و استقامت» است. بايد بدانيم كه در دنيا مشكل فراوان است، و هيچ كس بي‏مشكل و گرفتاري نيست. دنيا را بلا و گرفتاري احاطه كرده است.

    اميرالمومنين(ع) مي‏فرمايد:

    داربالبلاء محفوقه؛[1]

    دنيا با بلا و مصيبت، پيچيده شده است.

    همانطور كه اگر انساني در آب باشد، آب محيط بر اوست. انسان نيز در دنيا به وسيله‏ گرفتاري و مصيبت‏ها احاطه شده است و تنها چيزي كه هست اين كه مشكل‏ها بزرگ و كوچك بوده وانواع مختلف دارد. امروز به رنگي است و فردا به رنگ ديگر.

    علي(ع) در جاي ديگر مي‏فرمايد:

    الدنيا بحر عميق قد غرق فيها ناس كثيره؛[2]

    دنيا درياست وافراد بسياري در اين دنيا غرق خواهند شد.

    دريا جزر و مد و موج‏هاي ويرانگر و نابود كننده دارد. مگر مي‏شود كسي در دريا باشد و از جزر و مد و امواج آن در امان بماند.

    دنيا نيز همانند دريا يك روز آرام است، روز ديگرش طوفاني است.

    الدهر يومان، يوم لك و يوم عليك؛[3]

    دنيا دو روز است: يك روز به نفع و بر وفق مراد تو، و روز ديگرش به ضرر تو است.

    ما بايد قبل از هر چيز درك كنيم كه: زندگي همراه با مشكلات است. در اداره و در اجتماع با سختي‏ها و گرفتاري‏هاي متعدد رو به رو خواهيم بود و بايد آن‏ها را يكي پس از ديگري حل كنيم، و بر موج‏ها سوار شده، آن‏ها ر اپشت سر بگذاريم؛ نه آن كه تسليم امواج شده و خود را به امواج بسپاريم. همچنين بايد بدانيم كه: رسيدن به موفقيت و كمال، مرهون مشكلات است؛ و تنها بدين وسيله مي‏توان به هدف رسيد. به قول حافظ:

    ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست                    عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

    از ديدگاه قرآن و روايات اهل بيت (ع) اگر كسي بخواهد به كمال برسد بايد با مصيبت‏ها ومشكلات دست و پنجه نرم كند.

    پيغمبر اكرم(ص) مي‏فرمايد:

    البلاء للولاء....؛[4]

    مصيبت و سختي، براي اولياء الله است.

    آري، پروردگار عالم هر كه را بيشتر دوست داشته باشد، او را با مركب بلا، زودتر به هدف و كمال و سعادت مي‏رساند.

    عالم تكوين نيز اين گونه است،دانه گندمي كه زير خاك مي‏رود،سختي‏هاي زيادي مي‏كشد، و با باد و باران و توفان و سرماو گرما، مواجه مي‏شود تا اين كه بعد از مدتي شكفته مي‏شود. زماني كه خوشه شد لاي چرخ‏هاي خرمن كوب مي‏رود تا از كاه جدا شود. سپس زير چرخ آسياب رفته له مي‏شود، آنگاه مشت‏ها بر سرش كوفته شده ت ابه صورت خمير در مي‏آيد و در تنور مي‏سوزد و به شكل نان در مي‏آيد. بعد از آن، زير دندان‏‏هاي انسان براي چندمين بار له مي‏شود ووارد معده شده در آن جا نيز پخته مي‏شود و معده به اثني عشر مي‏فرستد، شيره و جوهرش را گرفته و به سلول تحويل مي‏دهد. و سلول آن را به بدن منتقل مي‏كند تا اين كه جذب انسان شده و از اجزاي وجودي انسان كامل مي‏شود!

    آري،انسان با صبر و استقامت مي‏تواند عالم را تسخير كند. شما خيال نكنيد افرادي كه براي مملكت و جامعه‏شان مايه افتخار شده‏اند از نظر استعداد نابغه بوده‏اند، هرگز چنين نيست؛ بلكه بسياري از اين دانشمندان از لحاظ استعداد كمتر از افراد متوسط بوده‏اند. انشتين بارها رفوزه شد.

    درباره لنين گياه شناس كه افتخاري است براي كشورش(سوئيس) نقل مي‏كنند كه: معلم و مديرش روزهاي اول درس ديدند كه حافظه‏اش ضعيف است و براي تحصيل علم مناسب نيتس، به پدرش گفتند پسر تو بايد به دنبال كار و كاسبي برود و نمي‏تواند درس بخواند و به جايي برسد. اما در اثر استقامت پدرش، صبر واستقامت خودش نه تنها دانشمند و گياه شناس شد- كه خواست خودش بود- بلكه طبيب نيز شد. يعني به خواسته پدر و مادرش كه مي‏خواستند او طبيب بشود نيز جامه عمل پوشيد. در نتيجه هم گياه شناس ماهري شد و هم طبيب حاذق. نوشته‏اند او پايان‏نامه خود را در مسافرت نوشت و وقتي به آلمان رفت به اسم جادوگر او را تبعيد كردند،زجر و شكنجه‏اش دادند،باز رفت در يك مسافرت ديگري پايان‏نامه دومش را نوشت و سرانجام به وطنش بازگشت و افتخاري براي كشورش شد.

    درباره پاستور مي‏نويسند:

    استعدادش خيلي كم بود، فقر و فلاكت بر زندگي‏اش حاكم بود اما صبر و استقامت عجيبي داشت، او دركلاس شاگر ناشناخته‏اي بود و به خاطر استقامت و پشتكاري كه داشت استادش دختر خود را به او داد. پاستور درچنين وضعي بايد سر از پا نشناسد، چرا كه استاد دانشگاه، دخترش را به او داده است، اما شب عروسي كه شد همه آمدند جز پاستور، كه نيمه‏هاي شب آمد و از همه معذرت خواست و گفت: آزمايش ناقص بود و نتوانستم نيمه‏كاره رها كنم لذا از همه شما عذرخواهي مي‏كنم.

    سكاكي- اديب نامور- سي‏سال از عمرش گذشته بود و زن و بچه اطرافش را گرفت هبودند، وشغلش قفل‏سازي بود و سواد نداشت. به سفارش درباره قفلي ساخت كه شايد در آن روز جالب و ابتكاري بود، براي اين كه جايزه‏اي از حاكم بگيرد به دربار رفت و آن قفل را تقديم حاكم كرد. نگاه حاكم به آن قفل بود كه ناگهان دانشمندي وارد شد، حاكم به احترام آن عالم از جاي خود برخاست و آن قفل را كنار گذاشت و عالم را در كنار خود نشاند و بسيار با او گرم گرفت.

    سكاكي وقتي اين صحنه را ديد ارزش علم را شناخت و به ذهنش رسيد كه تحصيل علم كند و عالم شود. لذا به مدرسه آمد،خطاب به مسئول مدرسه گفت: مي‏خواهم درس بخوانم، وي ديد سن تحصيلي اوگذشته است لذا براي اين كه ردش كندو او را از اين تصميم منصرف نمايد به او گفت: يك جمله به تو مي‏دهم و برو تا فردا آن را حفظ كن و بيا تا درس را شروع كنيم و ان جمله اين بود كه:

    «جلد الكلب نجس، قال الاستاذ تطهيره بالدباغ؛ پوست سگ نجس است و استاد]ابوحنيفه[گفته است كه دباغي‏اش كني پاك مي‏شود»

    سكاكي مي‏گويد: سيصد مرتبه خواندم، تا حفظش كردم، صبح كه از خواب برخاستم ديدم يادم رفته است به ذهنم فشار آوردم تا يادم آمد، خوشحال شدم و به مدرسه آمدم،خطاب به مسئول مدرسه گفتم: جمله ديروز را حفظ كرده‏ام، گفت: بخوان: گفتم: «جلد الستاذ نجس قالب الكلب تطهيره بالدباغ؛ پوست استاد نجس است، سگ گفته است اگر دباغي‏اش كني پاك مي‏شود».

    شاگرداني كه در كلاس بودند خنديدند، سكاكي متوجه اشتباهش شدو بسيار تحقير شد اما صبر و استقامت او فوق اين حرف‏هاست لذا به خودش تلقين كرد كه من بايد درس بخوانم. از آن شهر عازم شهر ديگري شد در بين راه كه بسيار خسته بود به درخت و چشمه‏‏اي برخورد كرد زير آن درخت در حال استراحت بود كه ديد آب از بالا بر روي سنگي مي‏چكد و در اثرتكرار چكيدن قطرات آب بر روي سنگ، در سنگ جا باز شده است. به خود گفت: علم، ازاين آب روان‏تر نيست؛ دل من نيز از اين سنگ سخت‏تر، پس اگر درس بخوانم حتماً عالم و دانشمند خواهم شد.

    همين مرد(سكاكي) كتابي نوشته است به نام مفتاح العلوم در آن چهارده علم هست: صرف، نحو،عروض، فصاحت، بلاغت، علم موسيقي و ... .

    و او در تمام اين علوم مختصص بود.

    تمدن امروز اگر با دست خودش،خود را نابود نكند زهره كه سهل است به منظومه شمسي نيز مي‏تواند برود. و مي‏تواند فضا را تسخير كند. و بلكه بالاتر و مهمتر از فضا، كه عالم ملكوت را مي‏شود تسخير كرد. به قول قرآن: انسان مي‏تواندبه جايي برسد كه با ملائكه رابطه داشته باشد:

    «ان الذين قالو ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتن توعدون نحن اوليائكم في الحيوه الدنيا و في الآخره و لكم فيها ما تشتهي انفسكم و لكم فيها ماتدعون»؛[5]

    در حقيقت، كساني كه گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ايستادگي كردند، فرشتگان بر آنان فرود مي‏آيند و ميفگويند: هان، بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتي كه وعده يافته بوديد شاد باشيد. در زندگي دنيا و اخرت دوستانتان ماييم و هر چه دلهايتان بخواهد در بهشت براي شماست و هرچه خواسته باشيد در آن جا خواهيد داشت.

    بسياري هستند كه حتي سواد«الفبا» ندارند اما چشم وگوش ملكوتي دارند و اينان نيز مي‏توانند عالم ملكوت را تسخيركنند.

    يكي زا دوستانم نقل مي‏كرد پيرمرد بي‏سوادي مريض بود، رفتم بالاي سرش گفتم: خدا شفايت بدهد. گفت: نه، من با اين مرض نمي‏ميرم،هر وقت كه مرگم نزديك شد خبرت مي‏كنم. مي‏گويد: روزي كسي را به دنبالم فرستاد، رفتم به بالينش، خطاب به من گفت: امشب، شبي است كه از اين عالم مي‏روم، اما فعلاً تو برو و بخواب، هنگام مرگ خبرت مي‏كنم.

    سه ساعت از نيمه شب گذشته بود كه صدايم كرد، آمدم و در كنارش نشستم، به پسرش گفت: مرا بلند كن و بنشان، پسرش او را بغل كرد و بر زمين نشاند، در همين لحظه بود كه گفت:«السلام عليك يا رسول الله السلام عليك يا اميرالمومنين تا رسيد به حضرت بقيه‏الله(ع) بعد از اتمام سلام، اين جمله را گفت:«خدايا! تو خود فرمودي كه پيرمرد را احترام كنيد، حال، من يك پيرمرد گنهكارم و به پيشگاه تو آمده‏ام»خدايا! احترامم كن... و از دنيا رفت.

    اگر بي‏صبي و ضعف از خود نشان دهي، به جايي نمي‏رسي، اگر زحمت 23 ساله پيغمبر اكرم(ص) نبود صداي اسلام به جايي نمي‏رسيد. اگر صبر و استقامت شيعه نبود، ولايت و فقاهت همانند امروز سربلند نمي‏شد.

    مردم ايران در اثر صبر واستقامت و تحمل ناگواري‏ها بود كه توانستند انقلاب اسلامي را به پيروزي برسانند.

    بنابراين، شما مسئولان، مديران و كارمندان و كاركنان عزيز اداره و سازمان‏ها كه حل مشكل و گرفتاري جامعه به دست شما است، صبر و استقامت داشته باشيد، ارباب رجوع را از خود و انقلاب نرنجانيد. درست است كه توقعات بي‏جا زياد است و كمبودها فراوان و راضي كردن مردم كاري مشكل است اما چه بايد كرد؟ ارباب رجع مقصر نيست، چرا كه گرفتار است، تو هم مقصر نيستي چرا كه بيش از اين در اختيارات نيست، مسئولان بالاتر از تو هم مقصر نيستند، چرا كه آنان نيز تمام تلاش را مي‏كنند؛ حرف اين است كه اگر ارباب رجوع به خواسته‏اش نمي‏رسد لااقل فحش هم نشنود، با عصبانيت و خشونت با او برخورد نشود، بلكه با خوش رويي و منطق قانع شود و با رضايت از نزد تو بگردد.

     

    پي نوشت ها:

     

    [1]. نهج‏البلاغه، خطبه226.

    [2]. بحارالانوار،ج87،ص427.

    [3]. همان،ج73،ص135،ح140.

    [4]. بحارالانوار، ج67، ص207.

    [5]. فصلت(41)آيه30.

     

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365